نمیدونم چرا چیزی واسه گفتن ندارم همش میام ک بنویسم
از خودم بگم اما وقتی میام و شروع به نوشتن میکنم می بینم ک چیزی ندارم بگم
این روزا هم داره مثل باقی روزا میگذره و خبری نیست
همشم سرم گرم کارای هنریه ک اگه اینا نبود من دیگه واقعا کلافه میشدم
12 روز از موعد پری میگذره ولی خبری ازش نیست وقت دکتر گرفتم واسه دوشنبه تا ببینه چه مرگم شده
ماه پیش گفته بود تنبلی تخمدان گرفتم اینم شده قوز بالا قوز
اصلا حوصله دکتر رفتن و درمان و دارو رو ندارم
هیچی دیگه همینا بود اینم از روزمرگی های امروز من
کاش یه روز این روزمرگی های تکراری تموم بشنو جاشونو بدن به
سلام به به عطی جون هنرمند
نگران انشالله که خیره
سلام عطی جونم.
عزیزم خب برو آزمایش بارداری بده. شاید خدا کمک کرده و باردار شدی.
ان شاالله بزودی زود خبر مادر شدنت رو اینجا بخونم.